مباحث تعلیل و تعیین علت و معلوم در موضوعات و مسائل پزشکی کاستی هایی دارد. به طور مثال، جایگاه مفاهیم زیر در مباحثه های فلسفی و منطقی درباره تعلیل پزشکی مشخص نیست:
1- Trigger
2- Aggregator
3- Flaring
این که پزشکی سعی می کند اتیولوژی یک بیماری را تشخیص دهد، به خاطر منافع آن است:
1) تعیین علت بیماری امکان تبیین واقع بینانه تری را از زنجیره عوامل دخیل فراهم می کند. این تبیین فهم فیزیوپاتولوژیک را ارتقاء می دهد.
2) تبیین پاتوفیزیولوژیک این عوامل امکان پیشگیری از بیماری (علت) را برای پزشک فراهم می کند.
هنگامی که از اتیولوژی صحبت می شود، منظور تعیین موارد زیر است:
- علت: زنجیره ای از علل که به طور پاتوفیزیولوژیک به هم مربوطند.
- معلول: همان بیماری است البته بر اساس چارچوب آموخته پزشک (که تحت تأثیر پارادایم غالب و دسته بندی بیماریهاست)
بنابراین، تبیین عِلّی که مکانسیم علیتی را مشخص می کند، ارزشمند خواهد بود زیرا پزشک می تواند به عنوان «معالج» یا «درمانگر» زنجیره علل و عوامل را قطع کند. چنین موفقیتی موجب قدرت و تسلط بیشتر پزشک بر جریان اطلاعات پزشکی فرد بیمار می شود (Information Governance).
البته این که بیشتر از «علل بیماری» صحبت می شود نه از «علل سلامتی»، به پارادایم حاکم بر پزشکی مربوط می گردد: بیمار محوری لازمه سرویس محوری است: پزشک خدمتی ارائه می دهد و بیمار آن خدمت را دریافت می کند، حاکمیت رویکرد بازار که بیمار را مشتری و پزشک را فروشنده فرض می کند.